پاییز و دی 93
یکروز که داشتم موهام رو اتوی مو میکشیدم اومدی و گفتی موهای منم خوشگل کن مثل آقاها موندی باورم نمیشد به این راحتی بمونی و من موهات رو اتو کردم ولی به نظرم فر بیشتر بهت میاد
اولین روزی که بعداز ظهر توی تختت خوابیدی و بعداز چند روز شبها هم خوابیدی چندروز بعداز تولد دو سالگیت
سایه گل پسرم که بابا گرفته
عقدکنان دوستم خاله سالومه عید قربان
وقتی اهورا داره به قول خودش قائم میشه
اهورا و هنرمندیهای مامان
قابلمه مسی هدیه مادرجون
اهورا چوپان میشود
گوش سمت چپتو نگاه کن چسبوندی به بخاری که گرم بشی سوزوندی و کلی گریه کردی
مهندس مامان سر دوربین بابا
عاشق اینی که بری شونه رو آب بزنی بعد به موهات بزنی و بگی دارم خودموخوشگل میکنم خوشگل من
اینم از شیطونیات که از غفلت من استفاده میکنی
هروقت نماز میخونم تو هم بامن پایین بالا میری و لباتو تکون میدی
این چندتا هنرمندی مامان رو هم داشته باش که برای شب یلدا درست کردم و بردیم خونه مادرجون البته بیسکویت هندوانه هم بود که یادم رفت عکس بگیرم
این کیک هم برای شروع 29 امین ماه زندگیت درست کردم و با خاله اینا و عزیز خوردیم تو تنها کسی هستی که بدون هیچ انتقادی عاشق بی برو برگرد کیکهای منی و اینقدر میخوری که خودمم متعجب میشم
اینهم زمستون البته امسال فقط یکروز یکم برف اومد که زمین هم نموند
شیرینکاریهای گل پسرم
شادی تو آرزوی ماست از ته دلم آرزو میکنم همیشه شاد باشی