سه ماه ششم (تابستان 1393)
امسال تابستون خیلی بهت خوش گذشت چون دائم میرفتیم خونه بابابزرگ و تو اونجا با بابا اینا و پسرعموها میرفتی رودخونه چندبار هم وقتی هوا خیلی گرم بود عمه چندتا تشت آب پر میکرد و شماها مینشستین توش و با شلنگ روتون آب میریخت ،وای که چه ذوقی میکردین امیرعلی کوچولو و آقا اهورا که عاشق امیرعلیه 8مرداد عروسی زهرا جون (دختر عمو)قزوین قربون تیپ تون این قبل از عروسیه که تازه لباساتو خریده بودیم با خاله زهرا اینا رفتیم زیارت آقا سید جلالدین اشرف آستانه اینهم فکر میکنم 25 شهریور بود روز دختر که دختر خاله بابا برای دخترش آرتیمس که تازه بدنیا اومده بود مولودی گرفته بود رشت وقتی آقا اهو...
نویسنده :
مامان اهورا
1:01